جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نحر
(نَ) ۱- (مص م.) گلو بریدن، شتر قربانی کردن.۲- قسمت بالای سینه، جای گرد...
معین
ن
نخ تاب
(نَ) (ص فا.) نخ ریس.
معین
ن
نحب
(نَ) ۱- (مص ل.) نذر کردن.۲- صدا را به گریه بلند کردن.
معین
ن
نخ
(نَ) (اِ.)۱- رشته، رشتة باریک از پنبه، ابریشم و مانند آن.۲- صف.
معین
ن
نحام
(نُ) (اِ.) نوعی مرغابی سرخ، نوعی از طیور آبی است و به فارسی و به ترکی...
معین
ن
نحیف
(نَ) (ص.) لاغر، نزار.
معین
ن
نحافت
(نَ فَ) (مص ل.) لاغر شدن، لاغری.
معین
ن
نحیت
(نَ) ۱- (اِ.) شانه، مشط.۲- ناله، فریاد.۳- (ص.) لاغر کرده، لاغر شده (شت...
معین
ن
نحاس
(نُ) (اِ.) مس.
معین
ن
نحوی
(نَ) (ص نسب.) دانشمند علم نحو.
«
‹
44
45
46
47
48
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها