جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناحق
(حَ) ۱- (اِ.) دروغ، کذب. ؛به ~ برخلاف حق و عدالت.۲- بیداد. ۳- (ص.) با...
معین
ن
ناتمام
(تَ) (ص.) پایان نیافته.
معین
ن
نااهل
(اَ) (ص.)۱- آن که قابلیت و استعداد ندارد.۲- فرزندی که برخلاف آداب و ع...
معین
ن
ناحفاظی
(حِ ظِ) (اِمص.) بی شرمی، به ناموس دیگران با چشم بد نگاه کردن.
معین
ن
ناتام
(ص.) ناتمام.
معین
ن
ناامید
(اُ) (ص.)۱- آن که امید ندارد.۲- درمانده، بیچاره.
معین
ن
نارنجک
(رَ جَ) (اِمصغ.)۱- نارنج کوچک.۲- یکی از مهمات جنگی، تقریباً به اندازة ...
معین
ن
ناذر
(ذ) (ص فا.)۱- نذرکننده.۲- ترساننده، بیم دهنده.
معین
ن
ناخواسته
(خا تِ) (ص.) برخلاف اراده و خواست شخصی.
معین
ن
نارنج بن
(رِ. بُ) (اِمر.) درخت نارنج.
«
‹
3
4
5
6
7
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها