جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناجم
(جِ) (اِفا.)۱- سرکش، طاغی.۲- درخشنده، طلوع کننده.
معین
ن
نابهنجار
(بِ هَ) (ص.)۱- بی نظم و ترتیب.۲- ناموزون، ناهماهنگ.
معین
ن
نئون
(نِ ئُ) (اِ.) یکی از عناصری که گازی شکل است و به مقدار بسیار کم در تر...
معین
ن
ناجع
(جِ) (ص فا.)۱ - سودمند.۲- طالب چراگاه.
معین
ن
نابهره
(بَ رَ یا ر) (ص.) ناسره، زر ناپاک، زر قلب.
معین
ن
ن
(حر.) بیست و نهمین حرف از الفبای فارسی که در حساب ابجد برابر با عدد ۵۰...
معین
ن
نارسا
(رَ) (ص فا.) ناقص، کوتاه.
معین
ن
نادرست
(دُ رُ) (ص.)۱- شکسته، معیوب.۲- متقلب، دروغگو.۳- بیمار.
معین
ن
ناخن
(خُ یا خَ) (اِ.) مادة شاخی که انتهای فوقانی انگشتان دست وپای انسان و ...
معین
ن
نارس
(رَ) (ص مف.) کال، نپخته.
«
‹
3
4
5
6
7
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها