جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نخل
(نَ) (اِ.) درخت خرما.
معین
ن
ندیده
(نَ دِ)۱- (ص مف.) نادیده، دیده نشده.۲- (اِ.) (عا.) نسل پنجم، فرزندِ نب...
معین
ن
ندار
(نَ) (ص.) (عا.)۱- فقیر، تهی دست.۲- صمیمی، یگانه.
معین
ن
نخشبی
(نَ شَ) (ص نسب.) منسوب به شهر نخشب که زیبارویان آن معروف بودند.
معین
ن
ندید بدید
(نَ بَ) (ص مر.) تازه به دوران رسیده، بی اصل و نسب.
معین
ن
ندا
(نِ) (اِ.) بانگ، آواز.
معین
ن
نخست وزیر
(~. وَ) (اِمر.) رییس وزیران، وزیر اعظم.
معین
ن
ندید
(نَ دِ) (اِ.) همتا، مانند.
معین
ن
ند
(نَ دّ) (اِ.)۱- مثل، همتا.۲- ضد. ج. انداد.
معین
ن
نخست
(نَ یا نُ خُ) (ص.) ابتدا، آغاز.
«
‹
50
51
52
53
54
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها