جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نرجل
(نَ جُ) (اِ.) نوعی جامة ابریشمی که در حبشه بافند.
معین
ن
نزق
(نَ زْ یا نُ زُ) (اِ.)۱- خفت، سبکی.۲- شتاب، چستی. ج. نزقات.
معین
ن
نریمان
(نَ) (اِ.) نام پهلوان مشهور ایران که پدر سام است.
معین
ن
نرمه
(نَ مِ) (ص.)۱- نرم و نازک.۲- پرة گوش.
معین
ن
نرجس
(نَ جِ) (اِ.) نرگس.
معین
ن
نزف
(نَ) (مص م.)۱- کشیدن آب از چاه.۲- خون گرفتن با فصد و حجامت.
معین
ن
نریان
(نَ) (اِ.) اسب نر. مق مادیان.
معین
ن
نرمال
(نُ) (ص.) طبیعی، عادی.
معین
ن
نزغ
(نَ) (مص م.)۱- سیلی زدن.۲- با نیزه زدن.۳- عیب کسی را گفتن.
معین
ن
نرگسی
(~.) (اِ.)۱- یک قسم خوراکی که از اسفناج تفت داده و تخم مرغ درست کنند.۲...
«
‹
56
57
58
59
60
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها