جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هرز دادن
(هَ. دَ) (عا.) (مص م.) (عا.)۱- روان کردن آب در زمینهای لم یزرع.۲- هد...
معین
ه
هراش هراش
(هَ هَ) (ص. ق.) پاره پاره، چاک چاک.
معین
ه
هذر
(هَ ذَ) ۱- (مص ل.) پریشان گفتن، سخن باطل گفتن.۲- (اِ.) سخن بیهوده.
معین
ه
هرز
(هَ) (ص.) (حامص.)۱- یاوه گویی.۲- ولگردی.
معین
ه
هراش
(هَ) (اِمص.) قی، استفراغ.
معین
ه
هذا
(هاذا) (اِ. اشاره) این (اشاره به شخص یا شی ء نزدیک).
معین
ه
هرفت
(هِ رِ) (ص.) (عا.) شدید، سخت.
معین
ه
هرروزه
(هَ زِ)۱- (ق مر.) پیوسته، دایماً.۲- (ص مر.) آن چه که در هر روز یک بار ...
معین
ه
هراسیده
(هَ دِ) (ص مف.) ترسیده، ترسانیده شده.
معین
ه
هدیه
(هَ یِّ) (اِ.)۱- تحفه، ارمغان، پیشکش. ج. هدایا.۲- پولی که در عروسی مه...
«
‹
13
14
15
16
17
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها