جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هشپلک
(هُ پُ لَ) (اِ.) سوت، سوتی که با دست و دهان بزنند.
معین
ه
هستی
(هَ) (حامص.)۱- وجود.۲- دارایی، ثروت.
معین
ه
هزمان
(هَ) (ق.) هر زمان، هر وقت.
معین
ه
هزارلا
(~.) (اِمر.) نک. هزارتو.
معین
ه
هرگز
(هَ گِ) (ق.) اصلاً، ابداً.
معین
ه
هشومند
(هُ مَ) (ص.) هوشمند.
معین
ه
هستو
(~.) (ص.) خَستو، مقر، معترف، کسی که اعتراف میکند.
معین
ه
هزم
(هَ) (مص م.) شکست دادن و پراکنده کردن دشمن.
معین
ه
هزاردستان
(~. دَ) (اِمر.) بلبل.
معین
ه
هرکول
(هِ) (اِ.) رب النوع قدرت و نیرو در افسانههای یونان.
«
‹
21
22
23
24
25
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها