جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هرگز
(هَ گِ) (ق.) اصلاً، ابداً.
معین
ه
هشومند
(هُ مَ) (ص.) هوشمند.
معین
ه
هستو
(~.) (ص.) خَستو، مقر، معترف، کسی که اعتراف میکند.
معین
ه
هزم
(هَ) (مص م.) شکست دادن و پراکنده کردن دشمن.
معین
ه
هزاردستان
(~. دَ) (اِمر.) بلبل.
معین
ه
هرکول
(هِ) (اِ.) رب النوع قدرت و نیرو در افسانههای یونان.
معین
ه
هشوار
(هُ) (ص.) هشیار، هوشیار.
معین
ه
هسته
(هَ تِ) (اِ.)۱- دانة سفتِ داخل میوهها.۲- نقطه، گروه یا تودة اصلی.۳- ب...
معین
ه
هزلیات
(هَ یّ) (اِ.) جِ هزلیه ؛ لطیفهها، خوش طبعیها.
معین
ه
هزارخانه
(~. نِ) (اِمر.) نک. هزارتو.
«
‹
23
24
25
26
27
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها