جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
همج
(هَ مَ)(اِ.)۱ - نوعی مگس که روی گوسفند و خر نشیند.۲ - گوسفند لاغر.۳ - ...
معین
ه
هماورد
(~.) (ص.) حریف، رقیب.
معین
ه
همی
(هَ) (پش.) پیشوندی است که بر سر فعل ماضی، مضارع و امر درآید: همی رود،...
معین
ه
همه جانبه
(~. نِ بِ) (ص مر.) آن چه از هر جانب و هر طرف صورت گیرد.
معین
ه
همتایی
(هَ) (حامص.)۱ - همانندی.۲- تساوی، برابری.
معین
ه
هماور
(هَ وَ) (ص.) حریف، رقیب، هماورد.
معین
ه
همگی
(هَ مِ) (حامص.) کلیت، تمامی.
معین
ه
همه
(هَ مِ) (اِ.) تمام، جمیع.
معین
ه
همتا
(هَ) (ص.)۱- نظیر، مانند.۲- معادل، مساوی.
معین
ه
همانندی
(هَ نَ) (حامص.) شباهت، مانندگی.
«
‹
43
44
45
46
47
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها