جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
همانند
(هَ نَ) (ربط.) شبیه، مانند (دایم الاضافهاست).
معین
ه
همگر
(هَ گَ) (ص فا.) بافنده، رفوگر.
معین
ه
همشیره
(~. رِ) (اِ.) خواهر.
معین
ه
همت
(ه مَُ) ۱- (مص م.) قصد کردن.۲- خواستن.۳- (اِمص.) اراده، قصد.۴- خواست....
معین
ه
همانجا
(~.) (ق.) هم آن جا، آن جا. مق همین جا.
معین
ه
هناییدن
(هَ دَ) (مص ل.) اثر کردن.
معین
ه
همگان
(هَ مَ یا مِ) (ق.) جِ همه، همگی.
معین
ه
همسر
(~. سَ) (ص.)۱- هم اندازه، برابر.۲- زن یا شوهر.
معین
ه
همبرگر
(هَ ب گ) (اِ.) گوشت چرخ کرده که گرد و پهن نموده و در تابه سرخ کنند.
معین
ه
همانا
(~.) (ق.) به طور یقین، بی شک.
«
‹
46
47
48
49
50
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها