جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هنرکده
(هُ نَ. کَ دِ) (اِ.) آموزشگاه عالی که در آنجا هنر و صنعت تعلیم داده می...
معین
ه
هول شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) (عا.)دستپاچه شدن.
معین
ه
هودر
(دَ) (ص.) هر چیز زشت و زبون.
معین
ه
هواری
(هَ) (اِ.) خیمة بزرگ، بارگاه.
معین
ه
هو
(~.) (اِ.) چرک و زرداب زخم.
معین
ه
هنرپیشه
(~. ش) (ص.)۱ - هنرمند.۲- بازیگر تئاتر یا سینما.
معین
ه
هول
(~.) (اِ.) هراس، ترس، بیم.
معین
ه
هودج
(هَ دَ) (اِ.) کجاوه، عماری.
معین
ه
هوار شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.)(عا.) ناخوانده به خانة کسی رفتن.
معین
ه
هنیز
(هَ) (ق.)۱- هنوز.۲- نیز، هم چنین.
«
‹
53
54
55
56
57
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها