جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هواخواه
(~. خا) (ص فا.)۱ - مشتاق، آرزومند.۲- حامی، طرفدار.
معین
ه
هنگامه نهادن
(~. نَ دَ) (مص ل.) برپا کردن مجلس نقّالی و شعبده بازی.
معین
ه
هوس
(هَ وَ) (اِ.)۱- میل، آرزو.۲- شهوت، خواهش نفس.
معین
ه
هواگیر
(~.) (ص.)۱- اوج گیر، به هوا پرنده.۲- در هوا صید شده.۳- هوایی، آرزومند....
معین
ه
هواجس
(~. جِ) (اِ.)جِ هاجس ؛ آرزوهای نفسانی که در دل بگذرد.
معین
ه
هنگامه ساختن
(~. تَ) (مص ل.) معرکه گرفتن.
معین
ه
هوز
(اِ.) آواز تند و تیز مانند صدایی که از طاس برنجی و امثال آن برخیزد، آو...
معین
ه
هواپیما
(~. پِ) (اِ.) وسیلة ترابری که در هوا حرکت میکند.
معین
ه
هواجر
(~. جِ) (اِ.) جِ هاجره ؛ شدت گرما.
معین
ه
هنگامه جو
(~.) (ص فا.) جنگجو، ماجراجو.
«
‹
54
55
56
57
58
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها