جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هوار شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.)(عا.) ناخوانده به خانة کسی رفتن.
معین
ه
هنیز
(هَ) (ق.)۱- هنوز.۲- نیز، هم چنین.
معین
ه
هنرمند
(~. مَ) (ص.) دارای هنر، صنعتگر، آن که آثار هنری میآفریند.
معین
ه
هوشیاری
(~.) (حامص.)۱- دارای هوش.۲- عاقلی.۳- آگاهی، بیدار.۴- زیرکی.
معین
ه
هود
(اِ.) = هوده: آتشگیره.
معین
ه
هوار
(~.) (اِ.) (عا.) داد و فریاد، سر و صدا.
معین
ه
هنی
(هَ) (ص.)۱- گوارا.۲- آن چه بی رنج و بی زحمت به دست آید.
معین
ه
هنرستان
(هُ نَ رِ) (اِ.) آموزشگاهی که در آنجا انواع هنر تعلیم داده میشود، هنر...
معین
ه
هوشیار
(ص.) باهوش، خردمند.
معین
ه
هوتخش
(تُ) (اِ.) پیشه ور، صنعتگر.
«
‹
55
56
57
58
59
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها