جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هوابرد
(~. بُ) (اِمر.) تجهیزات و ساز و برگی است که از راه هوا حمل میشود.
معین
ه
هنگامه
(هِ مِ) (اِ.)۱- جمعیت مردم.۲- معرکه.۳- شور و غوغا، داد و فریاد.
معین
ه
هوو
(هَ) (اِ.) وسنی، دو زن که یک شوهر داشته باشند.
معین
ه
هون
(~.) (اِ.) زمین کلوخ وار شیار کرده.
معین
ه
هومیوپاتی
(هُ یُ) (اِ.) = هومئوپاتی: نظامی درمانی مبتنی بر اصل «همانند، همانند ...
معین
ه
هوم
(اِ.) نام درختی شبیه به درخت گز.
معین
ه
هپروت
(هَ پَ) (اِ.) (عا.) عالم وهم و خیال.
معین
ه
هولی
(هَ) (اِ.) کره اسبی که هنوز زین بر پشت آن نگذاشته باشند.
معین
ه
هپرو شدن
(هَ پَ. شُ دَ)(مص ل.)(عا.)۱- به غارت رفتن.۲- ربوده شدن.
معین
ه
هولناک
(~.) (ص مر.) ترسناک، خوف انگیز.
«
‹
56
57
58
59
60
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها