جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هکری
(هُ) (اِ.) زراعتی که با آب باران حاصل دهد، دیم.
معین
ه
هکذا
(ها کَ) (ق مر.) به همین ترتیب، این چنین.
معین
ه
هکتومتر
(~. مِ) (اِمر.) واحدی برای سنجش طول: ۱۰۰ متر.
معین
ه
هکتولیتر
(هِ تُ) (اِمر.) واحدی برای سنجش مایعات: ۱۰۰ لیتر.
معین
ه
هکتار
(ه) (اِ.) ده هزار متر مربع.
معین
ه
هژیر
(هَ) (ص.)۱- زیرک، هوشیار.۲- نیکو، پسندیده.
معین
ه
هژمونی
(هِ ژِ مُ) (اِ.) برتری، سروری، سلطه.
معین
ه
هژبر
(هُ ژَ) (اِ.) شیر، هزبر.
معین
ه
هچل
(هَ چَ) (اِ.) (عا.)۱- دردسر، گرفتاری.۲- بور، سرخ.
معین
ه
هپیون
(هَ یُ) (اِ.) افیون، تریاک.
«
‹
58
59
60
61
62
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها