جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هیروگلیف
(رُ لِ) (اِ.) خط تصویری که در آن به جای نوشتن اسم اشیاء تصویر آنها ر...
معین
ه
هکچه
(هُ چِ) (اِ.) سکسکه.
معین
ه
هیون
(هَ) (اِ.) شتر کلان، شتر تندرو.
معین
ه
هیربد
(بَ) (اِ.)۱- پیشوای دین زرتشتی.۲- خدمتکار آتشکده.۳- قاضی و مفتی زرتشت...
معین
ه
هیولی
(هَ لا) (اِ.) منسوب به هیولا.
معین
ه
هیراد
(ص.) خوش رو، خندان.
معین
ه
هیولانی
(~.) (ص.) مادی.
معین
ه
هیدروژن
(ژِ) (اِ.) گازی است بی رنگ و بو و بی طعم که از ترکیب آن با اکسیژن آب ...
معین
ه
هیولا
(هَ) (اِ.) مأخوذ از یونانی.۱- مادة اولی، اصل هر چیز.۲- در فارسی به مع...
معین
ه
هیدرولیک
(رُ) (اِ.)۱- دانشی که در مورد مایعات در حال حرکت بحث میکند.۲- دستگاه...
«
‹
60
61
62
63
64
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها