جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هیاج
(هِ) (مص م.) برانگیختن، کارزار کردن.
معین
ه
هیپودرم
(پُ دِ) (اِ.) لایهای در زیر پوست از بافت پیوندی سست که در بردارندة ش...
معین
ه
هیزم
(هِ زُ) (اِ.) هیمه، چوبی که برای سوختن به کار میرود. ؛ ~ تر به کسی ف...
معین
ه
هیئت
(هَ ئَ) (اِ.)۱- شکل، صورت، حال، کیفیت.۲- علم نجوم.
معین
ه
هیپوتالاموس
(پُ) (اِ.) اندامی که در زیر نهنج قرار دارد و کارش تنظیم آب و دمای بدن...
معین
ه
هیز
(ص.) مخنث، بدکار.
معین
ه
هگرز
(هَ گِ) (ق.) هرگز.
معین
ه
هیپنوتیزم
(نُ تِ) (اِ.) خواب مصنوعی، خواب مغناطیسی که در آن شخص تحت تأثیر القاه...
معین
ه
هیروگلیف
(رُ لِ) (اِ.) خط تصویری که در آن به جای نوشتن اسم اشیاء تصویر آنها ر...
معین
ه
هکچه
(هُ چِ) (اِ.) سکسکه.
«
‹
61
62
63
64
65
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها