جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هیچ وجه
(ق مر.) هیچ طور، هیچ گونه.
معین
ه
هیلاج
(هَ) (اِ.) زایچة مولود، حسابی که ستاره شناسان توسط آن به احوال فرد و ک...
معین
ه
هیاکل
(هَ کِ) (اِ.) جِ هیکل.
معین
ه
هیچ
۱ - (ق.) اصلاً، ابداً.۲- (ص.) نیست، نابود.۳- پوچ، بی اعتبار.۴- آیا، هی...
معین
ه
هیضه
(هَ ض) (اِ.) اسهال شدید همراه استفراغ بر اثر سوءهاضمه.
معین
ه
هیاهو
(هَ) (اِ.) جار و جنجال، داد و فریاد.
معین
ه
هیپی
(اِ.) هر یک از کسانی که در مخالفت با عادت و رسوم موجود در جامعة خود (...
معین
ه
هیستری
(تِ) (اِ.) نوعی بیماری روحی که اختلالهای حسی به همراه دارد.
معین
ه
هیاج
(هِ) (مص م.) برانگیختن، کارزار کردن.
معین
ه
هیپودرم
(پُ دِ) (اِ.) لایهای در زیر پوست از بافت پیوندی سست که در بردارندة ش...
«
‹
61
62
63
64
65
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها