جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هاید
(یِ) (اِفا.) توبه کننده.
معین
ه
هاهای
(اِصت.)۱- هیاهو، شور و غوغا.۲- فریاد و نالة ماتم زدگان.
معین
ه
هایج
(یِ) (اِ فا.)۱- برانگیزنده.۲- جوشش، خشم.
معین
ه
هان
(شب جم.) به هوش باش! کلمهای که برای آگاه کردن به کار میرود.
معین
ه
هایب
(اِفا.) ترساننده.
معین
ه
هامین
(اِ.) وزنی است برابر بیست و پنج استار.
معین
ه
هدی
(هَ) (اِ.) زراعتی که توسط آب باران مشروب شود؛ دیم، دیمه.
معین
ه
هجی کردن
(هِ جّ. کَ دَ) (مص م.) ؛~ کلمه حروف و حرکات و اعراب آن را جدا کردن....
معین
ه
هج
(هَ) (ص.) راست، برافراشته.
معین
ه
هبر
(هَ بَ) (اِ.) چرک و ریم، زخم.
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها