جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
وافد
(فِ) (اِفا.)۱- بر سویی آینده، آینده.۲- نزد کسی رونده. جِ (عربی) وفود،...
معین
و
واسپردن
(س پُ دَُ) (مص م.) رد کردن، تأدیه کردن.
معین
و
والسلام
(وَ سْ سَ) (ق.) همین و بس. (واژة نخست عبارت والسلام علیکم به معنی درو...
معین
و
واقلیدن
(قِ دَ) (مص ل.) (عا.) از کاری که با اشتیاق تمام پیش گرفتهاند صرفنظر ک...
معین
و
واعی
(اِفا.)۱- نگاهدارنده، حافظ.۲- شنونده، گوش دهنده.
معین
و
واسل
(س) (ص فا.) توسل جوینده.
معین
و
والس
(اِ.)۱- نوعی رقص آرام دو نفره.۲- موسیقی سه ضربی مخصوص این رقص.
معین
و
واقفی
(ق) (حامص.)وقوف، آگاهی.
معین
و
واعظ
(عِ) (اِفا.) پند دهنده. ج. وعاظ.
معین
و
واسع
(س) (اِفا.) گشایش دهنده.
«
‹
9
10
11
12
13
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها