جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
واضح
(ض) (اِفا.) پیدا، نمایان.
معین
و
واسط
(س) (اِفا.) میانجی.
معین
و
والد
(ل) (اِفا.) پدر، اب.
معین
و
واقعی
(قِ) (ص نسب.)حقیقی، راست.
معین
و
واصل شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.)۱- رسیدن، پیوستن.۲- به حق رسیدن.
معین
و
واسرنگیدن
(سَ رَ دَ) (مص ل.)۱- رو برتافتن، امتناع کردن.۲- انکار کردن.
معین
و
وام کردن
(کَ دَ) (مص م.) قرض گرفتن.
معین
و
وام دار
(ص فا.) بدهکار.
معین
و
وام خواه
(خا) (ص فا.)۱- قرض گیرنده.۲- طلب کار.
معین
و
وام
(اِ.) قرض، دین.
«
‹
13
14
15
16
17
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها