جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
واپسگرا
(~. گَ) (ص.) مرتجع، مخالف پیش رفت و اندیشههای نو.
معین
و
وان یکاد
(وَ. یَ) (اشاره به آیة ۵۱ سورة قلم قرآن مجید) برای دفع بلا میخوانند ...
معین
و
وثاق
(وِ یا وُ) (اِ.)۱- خانه، اطاق.۲- حرم سرا.
معین
و
وای
(اِ.)۱- افسوس.۲- فریاد، ناله.
معین
و
واکسینه
(نِ) (ص.) مایه کوبی شده.
معین
و
واپس
(پَ) (ق.) عقب، دنبال.
معین
و
وان
(اِ.) ظرف بزرگ فلزی یا چینی که برای شست و شوی بدن در حمام تعبیه کنند....
معین
و
وثائق
(وَ ئِ) (اِ.) ج. وثیقه.
معین
و
واگیردار
(ص فا.) مرضی که از بیمار به دیگران سرایت کند، ساری.
معین
و
واکسیناسیون
(اِ.) محل تلقیح واکسن، مایه زنی.
«
‹
16
17
18
19
20
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها