جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
وتیره
(وَ رِ) (اِ.)۱- طریقه، روش.۲- دستور.۳- نهاد.
معین
و
واگویه
(یِ) (اِمص.) سخن شنیده را باز گفتن.
معین
و
واکسیل
(اِ.) رشتهای به رنگ زرد یا سفید که افسران روی دوش و جلوی سینه آویزان...
معین
و
واور
(وَ) (اِ.) وسیلهای است برای صید ماهی مرکب، از یک حلقة فلزی که در ته آ...
معین
و
وامق
(مَ) (اِ.) نام عاشق عَذرا.
معین
و
وتو
(وِ تُ) (اِ.) مخالف، امتناع. ؛حق ~ حقی که به دولتی داده شود مبنی بر ...
معین
و
واگوی
(اِمص.)۱- بازگفت سخن نشنیده.۲- بازتاب صوت در داخل گنبد، حمام یا در کو...
معین
و
واکسن
(سَ) (اِ.) مادهای که از میکروب ضعیف شده یک بیماری میگیرند و برای پی...
معین
و
واو
(حر.) سی امین حرف از حروف الفبای فارسی. ؛ یک ~ جا نینداختن چیزی را ...
معین
و
واماندگی
(دِ) (حامص.)۱- فرسودگی، خستگی.۲- عقب ماندگی.
«
‹
18
19
20
21
22
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها