جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
واهب
(هِ) (اِفا.) بخشنده، عطا کننده.
معین
و
وام گزاردن
(گُ دَ) (مص م.) پرداختن وام و بدهی.
معین
و
وت
(وَ) (اِ.) پوستین.
معین
و
واگشت
(~.) (مص مر. اِمص.) بازگشت، مراجعت.
معین
و
واژون
(ص.)۱- وارون.۲- آن که رفتارش نادرست و نامعقول باشد.۳- شوم، نحس.۴- بخت ...
معین
و
واه
(شب جم.) هنگام تحسین و تعجب گفته میشود.
معین
و
وبیل
(وَ) (ص.) سخت، وخیم، کار دشوار.
معین
و
واگرفتن
(گ ر تَ) (مص م.)۱- پس گرفتن، دوباره گرفتن.۲- منع کردن.
معین
و
واژه نما
(~. نَ)(اِمر.)واژهای بر بالای صفحة کتاب مرجع که نشانة نخستین یا آخرین...
معین
و
وانیلین
(اِ.) مادة معطری که به شکل بلورهای ریز سوزنی شکل سفید رنگ سطح خارجی و...
«
‹
19
20
21
22
23
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها