جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
وداج
(وِ) (اِ.) رگ گردن.
معین
و
وحشت
(وَ شَ) (اِ.) ترس، هراس.
معین
و
وجهه
(و ه) (اِ.)۱- طرف، جانب.۲- اعتبار، آبرو.
معین
و
وثی
(وَ) (مص ل.)۱- لغزش یافتن و برآمدن استخوان از موضع خود بدون برآمدن تم...
معین
و
ور افتادن
(وَ. اُ دَ) (مص ل.) (عا.) از مد افتادن، منسوخ شدن.
معین
و
ود
(وَ دّ) ۱- (اِمص.) دوستی، محبت.۲- (مص ل.) دوست داشتن.
معین
و
وحش
(وَ) (اِ.) جانور بیابانی. ج. وحوش.
معین
و
وجه
(وَ) (اِ.)۱- روی، چهره.۲- طریقه، جهت.۳- پول. ج. وجوه.۴- ذات، شخص.۵- ق...
معین
و
وثوق
(وُ) (مص ل.) اطمینان داشتن به کسی.
معین
و
ور آمدن
(وَ. مَ دَ) (مص ل.)۱- (عا.) کنده شدن، جدا شدن.۲- آماده شدن خمیر برای پ...
«
‹
25
26
27
28
29
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها