جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
ویدیو
(یُ) (اِ.) دستگاه ضبط مغناطیسی تصویر و صدا و پخش و نمایش آن از طریق ت...
معین
و
وکیل
(وَ) (اِ.)۱- مباشر، کارگزار.۲- کسی که شخص انجام کارهای خود را به او ...
معین
و
ویولا
(اِ.) (اِ.) یکی از سازهای زهی که به ویولون شباهت کامل دارد اما اندکی ...
معین
و
ویزیتور
(تُ) (ص.)۱- ملاقات کننده.۲- نمایندة فروش شرکتها جهت معرفی کالای تولی...
معین
و
ویدا
(ص.)۱- کم، اندک.۲- گم، ناپیدا.
معین
و
وکن
(وَ) (اِ.) آشیانة مرغ. ج. اوکُن، وُکْن.
معین
و
ویه
(وُ یَ یا یِ) (پس.) پسوند دال بر معانی ذیل:۱- تصغیر و استعطاف: بالویه...
معین
و
ویزیت
(اِ.)۱- دیدار، بازدید.۲- ملاقات بیمار از طرف پزشک.
معین
و
وید
(اِ.) چاره، علاج.
معین
و
وکلا
(وُ کَ) جِ وکیل.
«
‹
68
69
70
71
72
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها