جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
ویحک
(وِ یا وَ حَ) (شب جم.) افسوس بر تو، خوشا بر تو، کلمهای است که در مق...
معین
و
وکر
(وَ) (اِ.) آشیانة پرنده. ج. اَوْکار.
معین
و
ویم
(اِ.) کاهگل
معین
و
ویرگول
(اِ.) علامت فاصله به این شکل «، » که بین کلمات گذاشته میشود، کاما.
معین
و
ویترین
(اِ.) قفسة شیشهای.
معین
و
وکالت
(وَ لَ) (اِمص.) وکیلی، وکیل کردن.
معین
و
ویلی
قیلی ویلی رفتن: (عا.) غنج زدن، هوس بسیار داشتن، مشتاق و آرزومند چیزی ی...
معین
و
ویروس
(اِ.) موجود بسیار ریزی که باعث بروز بیماری میشود.
معین
و
ویترای
(اِ.)۱- شیشهای که بر روی آن با رنگ روغن یا رنگ خمیری شکل نقاشی کرده ...
معین
و
وکاء
(وِ) (مص م.) بار را با دو دست برداشتن و بلند کردن.
«
‹
70
71
72
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها