جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
وارغ
(رَ یا رِ) (اِ.)۱- گلیم، پلاس.۲- سد مانندی ساخته شده از چوب و گل.
معین
و
وارونی
(نِ) (ص.) شوم، نامبارک.
معین
و
وارسیدن
(رِ دَ) (مص م.)۱- مجدداً رسیدن.۲- وصول.۳- سرکشی کردن، تفتیش کردن.۴- اد...
معین
و
وارونه
(ن) (ص.)۱- واژگونه، سرنگون.۲- برعکس، ضد.
معین
و
وارسی
(رَ) (اِمص.) بازرسی، به دقت رسیدگی کردن.
معین
و
وارون
(ص.) سرنگون، واژگون.
معین
و
وارستگی
(رَ تِ) (حامص.)۱- رهایی، آزادگی.۲- فروتنی.
معین
و
والاجاه
(ص مر.) عالی قدر، بلندمرتبه.
معین
و
واقد
(قِ) (اِفا.) تابناک، مشتمل.
معین
و
واشنگ
(شَ) (اِ.)۱- چوبک زن، کسی که در شبهای ماه رمضان با آواز یا صدای طبل م...
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها