جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
واریخته
(تِ یا تَ) ۱- (ص مف.) دوباره ریخته.۲- تفریغ حساب شده.۳- (اِ.) جایی که...
معین
و
وارفتن
(رَ تَ) (مص ل.)۱- از هم پاشیده شدن.۲- (عا.) یکُه خوردن، گیج شدن.
معین
و
وادی ایمن
(مَ) (اِمر.) جایی که به حضرت موسی وحی رسید.
معین
و
واریته
(ی ت) (اِ.)۱- گوناگون.۲- نمایشی مرکب از کنسرت، تئاتر، رقص...
معین
و
وارف
(رِ) (ص.)۱- گسترده، وسیع.۲- بسیار سبز.
معین
و
وارکار
(اِ.)۱- جالیز.۲- کلبهای محقر در باغ و جالیز.
معین
و
وارغ
(رَ یا رِ) (اِ.)۱- گلیم، پلاس.۲- سد مانندی ساخته شده از چوب و گل.
معین
و
والادگر
(گَ) بنا، معمار.
معین
و
واقعاً
(قِ عن) (ق.) در واقع، در حقیقت، حقیقتاً.
معین
و
واشی
(اِفا.) سخن چین، نمام.
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها