جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کلوک
(~.) (ص. اِ.) بی حیا، گستاخ.
ک
معین
کلو
(کُ) (اِ.)۱- رییس محله، کلانتر.۲- رییس هر صنف از کسبه.
ک
معین
کمان گروهه
(کَ. گُ هِ) (اِمر.) کمانی که با آن مهره و گلولة گِلی یا سنگی میانداخت...
ک
معین
کم فروشی
(~.) (حامص.) تقلب در وزن جنس هنگام فروختن.
ک
معین
کلیون
(کُ) (اِ.) گلیون، جامة هفت رنگ.
ک
معین
کلید شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) بسته شدن، قفل شدن.
ک
معین
کلوچه
(کُ چِ) (اِ.) نوعی نان شیرینی که با آرد گندم و روغن و شکر میسازند. کل...
ک
معین
کله گنده
(~. گُ دِ) (ص مر.)۱ - آن که سرش بزرگ و گنده باشد.۲- (عا.) صاحب نفوذ.
ک
معین
کمان
(کَ) (اِ.) وسیلهای برای تیراندازی در قدیم. ؛ ~به زه بودن کنایه از:...
ک
معین
کم فروش
(~.) (ص فا.) فروشندهای که جنس را کمتر از وزنی که باید داشته باشد میف...
«
‹
99
100
101
102
103
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها