جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کمرکش
(~. کِ)۱- (اِمر.) دامنة کوه و تپه.۲- (ص مر.) شجاع، دلیر، دلاور.
ک
معین
کمد
(کُ مّ) (اِ.) گنجه کوتاه مخصوص لباس و غیره.
ک
معین
کمک
(کُ مَ) ۱- (اِ.) مدد، یاری، کومک نیز به همین معنی است.۲- (ص.) آن که هم...
ک
معین
کمره
(کَ مَ رِ) (اِ.) کمر کوه، میانة کوه.
ک
معین
کمبود
(کَ) (مص مر.)۱- کمی، کاستی.۲- چیزی که در هنگام تراز کردن حساب کم آید.
ک
معین
کمپیر
(کَ) (ص.) پیر، سالخورده.
ک
معین
کمرشکن
(~. ش کَ)۱- (ص فا.) کار سخت و گران، امر دشوار.۲- (ص مر.) پهلوان، دلیر...
ک
معین
کمبزه
(کُ بُ زِ) (اِ.)۱- خیار زرد و درشت.۲- خربزة نارس.
ک
معین
کمپوزیسیون
(کُ پُ) (اِ.) ترکیب، ترکیب بندی.
ک
معین
کمرساز
(~.) (اِ.)۱- تنگ اسب.۲- سازندة کمربند.
«
‹
104
105
106
107
108
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها