جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کمند
(کَ مَ) (اِ.) ریسمان و طنابی که برای اسیر کردن انسان یا حیوان به کار ب...
ک
معین
کمدین
(کُ مِ دِ یَ) (ص.) هنرپیشهای که بیشتر نقشهای کمدی بازی میکند.
ک
معین
کمست
(کَ مَ) (اِ.) نوعی جواهر ارزان و کم قیمت.
ک
معین
کمدی
(کُ مِ) (اِ.)۱- اثر ادبی یا نمایشی که خنده و تفریح هدف آن باشد، یا مس...
ک
معین
کندر
(کَ نْ دَ) (اِ.) شهر.
ک
معین
کنتس
(کُ تِ) (اِ.) لقب همسر یا دختر کنت.
ک
معین
کنام
(کُ) (اِ.)۱- جایگاه و آشیانة حیوانات.۲- چراگاه.
ک
معین
کمیک
(کُ) (ص.) مضحک، خنده آور.
ک
معین
کندذهن
(کُ. ذِ) (ص مر.) کم هوش، کودن.
ک
معین
کنترل
(کُ تُ رُ) (اِ.) جستجو، تفتیش.
«
‹
105
106
107
108
109
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها