جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کنار آمدن
(~. مَ دَ) (مص ل.) سازش کردن، به تفاهم رسیدن.
ک
معین
کمیساریا
(کُ) (اِ.) کلانتری.
ک
معین
کنجد
(کُ جِ) (اِ.) از گیاهان دو لپهای روغنی است که از دانة آن روغن گرفته م...
ک
معین
کنایه
(کِ یِ) (مص ل.) گفتن سخنی که بر غیر موضوع اصلی خود دلالت کند مانند نا...
ک
معین
کنار
(کُ) (اِ.) میوة درخت سدر.
ک
معین
کمیز
(کُ مِ) (اِ.) ادرار، شاش. گمیز هم گفته میشود.
ک
معین
کنجاره
(کُ رَ یا رِ) (اِ.) نخاله و ثفل تخم کنجد و هر تخمی که روغن آن را گرفته...
ک
معین
کنایس
(کَ یِ) (اِ.) جِ کنیسه.
ک
معین
کنا
(کُ یا کَ) (اِ.) زمین، زمینی که کنارهای آن را جهت کشت مرز بسته باشند.
ک
معین
کمیته
(کُ تَ یا تِ) ۱- (اِ.) انجمن، حزب.۲- هیئتی از افراد که برای رسیدگی، پژ...
«
‹
110
111
112
113
114
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها