جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کنده
(کَ دِ) (ص مف.)۱- حفر شده.۲- بیرون کشیده شده.۳- خندق، گودال، حفره، چاه...
ک
معین
کنو
(کَ نَ) (اِ.) کنف.
ک
معین
کنسرو
(کُ س) (اِ.) غذای آماده که در قوطی سربسته و فاقد هوا نگه داری میشود....
ک
معین
کندن
(کَ دَ) (مص م.)۱- حفر کردن.۲- جدا کردن.۳- کشیدن و از بیخ برآوردن.۴- ج...
ک
معین
کنه
(~.) (اِ.) فتیلة چراغ، پلیته.
ک
معین
کنسرسیوم
(کُ س یُ) (اِ.) شرکتی که از چند شرکت برای منحصر کردن کالا یا بهره بر...
ک
معین
کندمند
(کَ مَ) (ص مر.) ویران، بنای خراب شده.
ک
معین
کنند
(کَ نَ) (اِ.)افزاری که چاه کنان و گل کاران با آن زمین را میکنند.
ک
معین
کنسرت
(کُ س) (اِ.) برنامه موسیقی که با ارکستر در حضور جمعی نواخته شود.
ک
معین
کندله
(کُ دُ لَ یا لِ) (ص.) گره شده و جمع شده در یک جا.
«
‹
114
115
116
117
118
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها