جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کوار
(~.) (اِ.) سبزی خوردنی، تره.
ک
معین
کهل
(کَ) (ص.) مسن، سالخورده.
ک
معین
کنیه
(کُ یَ یا یِ) (اِ.) لقب، بَرنام.
ک
معین
کنونی
(~.) (ق.) فعلی، مربوط به زمان حال.
ک
معین
کواده
(کِ دَ یا دِ)۱- چوب آستان در خانه.۲- چوبی که پاشنة در بر آن گردد.
ک
معین
کهف
(کَ) (اِ.)۱- غار. ج. کهوف.۲- پناه، ملجا.۳- مهتر، قوم.
ک
معین
کنیف
(کَ) (اِ.)۱- پوشش، پرده.۲- سپر.۳- مستراح.
ک
معین
کنون
(کُ نُ) (ق.) اکنون، اینک.
ک
معین
کو
(کُ) (ص.)۱ - زیرک، دانشمند.۲- پهلوان، دلیر.
ک
معین
کهشته
(کُ هَ تَ یا تِ) (اِ.) = کهسته: کوزة پر آب.
«
‹
116
117
118
119
120
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها