جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کنیت
(کُ یَ) (اِ.) نک کنیه، لقب.
ک
معین
کواژه
(کَ ژَ یا ژِ) (اِ.)۱- طعنه، سرزنش.۲- خوش طبعی، مزاح.
ک
معین
کهور
(کَ) (اِ.) درختچهای است از تیرة پروانه واران که دارای برخی گونههای د...
ک
معین
کهر
(کَ هَ) (ص.) اسبی که رنگش سرخ مایل به سیاهی باشد.
ک
معین
کنیاک
(کُ) (اِ.) نوعی مشروب الکلی گران قیمت.
ک
معین
کواژ
(کَ) (اِ.) طعنه، سرزنش.
ک
معین
کهنوت
(کَ هَ) (اِ.) کاهنی، کهانت.
ک
معین
کهتر
(کِ تَ) (اِ.) خردتر، خردسال تر.
ک
معین
کنگره دار
(~.) (ص مر.) دندانه دار.
ک
معین
کوانتوم
(کُ تُ) (اِ.) کوچک ترین مقدار هر کمیت فیزیکی که میتواند به طور مستقل...
«
‹
117
118
119
120
121
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها