جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کو
(کُ) (ص.)۱ - زیرک، دانشمند.۲- پهلوان، دلیر.
ک
معین
کهشته
(کُ هَ تَ یا تِ) (اِ.) = کهسته: کوزة پر آب.
ک
معین
کنیسه
(کَ سَ یا سِ) (اِ.) پرستشگاه یهودان.
ک
معین
کنوزه
(کَ یا کُ زَ یا زِ) (اِ.) پنبة بر زده و حلاجی کرده، پنبة نرم.
ک
معین
کهین
(کِ) (ص تف.) کوچکترین، خردترین.
ک
معین
کهسله
(کَ سَ لِ) (ص.) نادان، احمق.
ک
معین
کنیس
(کَ) (اِ.) معبد یهود.
ک
معین
کنوز
(کُ) (اِ.) جِ کنز.
ک
معین
کهیر
(کَ) (اِ.) نوعی بیماری پوستی که در اثر حساسیت نسبت به بعضی غذاها و دار...
ک
معین
کهسار
(کُ) (اِمر.) مخفف کوهسار.
«
‹
118
119
120
121
122
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها