جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کوفشان
(اِ.) بافنده، جولاهه.
ک
معین
کوسن
(سَ) (اِ.) بالش، بالشتک.
ک
معین
کورسو
(اِمر.) (عا.) نور اندک.
ک
معین
کود
(اِ.) هر یک از مواردی که به طور طبیعی مثل پهن چهارپایان یا مصنوعی مثل ...
ک
معین
کوبیدن
(دَ) (مص م.) کوفتن، لِه کردن.
ک
معین
کولیت
(کُ) (اِ.) ورم مخاط رودة فراخ که معمولاً با عوارض دفع بلغم و خون و چر...
ک
معین
کوفجان
(اِ.) قفس مرغان.
ک
معین
کوستن
(تَ) (مص م.) کوفتن.
ک
معین
کورس
(رْ) (اِ.)۱- مسابقه.۲- (عا.) هر بار سوار و پیاده شدن از اتوبوس.
ک
معین
کوخ
(اِ.) خانهای که از علف و نی و چوب ساخته شود.
«
‹
122
123
124
125
126
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها