جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کوره پزخانه
(~ پَ. نِ) (اِمر.) جایی که در آن کورههایی برای پختن فرآوردههایی مانن...
ک
معین
کودک
(دَ) (ص.) طفل، خردسال.
ک
معین
کوتار
(اِ.) کوچه و بازاری که روی آن سر - پوشیده باشد.
ک
معین
کومه
(مِ) (اِ.) آلونک، کلبه.
ک
معین
کول کردن
(کَ دَ) (مص م.)(عا.) حمل کردن بار یا شخصی را بر روی شانه یا پشت.
ک
معین
کوسک
(کَ س) (اِ.) باقلا.
ک
معین
کوره سواد
(~. سَ) (اِ.) سواد اندک.
ک
معین
کودن
(~.) (اِ.) قاطر، فیل.
ک
معین
کوت کردن
(کَ دَ) (مص م.) توده کردن، انباشتن روی هم.
ک
معین
کومش
(مِ) (ص.) چاه کن، مقنی.
«
‹
124
125
126
127
128
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها