جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کوپار
(اِ.) گلة گاو و گوسفند. کوپاره هم گفته شده.
ک
معین
کیاغ
(اِ.) گیاه، علف.
ک
معین
کژین
(کَ) (اِمر.) جامهای که درون آن را با ابریشم میانباشتند و روز جنگ می...
ک
معین
کچول
(کَ) (اِ.) = کاچول: جنبانیدن سرین وقت رقص و مسخرگی، کون جنبانی.
ک
معین
کپنک
(کِ یا کَ پَ نَ) (اِ.) جامه پشمینهای که درویشان در زمستان پوشند.
ک
معین
کوکو
(اِ.) غذایی که از سرخ کردن سبزیها، سیب زمینی با تخم مرغ تهیه میشود.
ک
معین
کوژ
(ص.) پشت دوتا، خمیده.
ک
معین
کوهپایه
(یَ) (اِمر.) کوهستان، دامنة کوه.
ک
معین
کیاست
(سَ) (اِمص.)۱- زیرکی، تیزهوشی.۲- دانایی، فراست.
ک
معین
کژک
(کَ ژَ) (اِمصغ.) نک کجک.
«
‹
140
141
142
143
144
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها