جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کژور
(کَ ژُ) (اِ.) ریشة گیاه زرنباد که بسیار تلخ است.
ک
معین
کچلک بازی درآوردن
(کَ چَ لَ. دَ. وَ دَ) (مص ل.) (عا.) داد و فریاد راه انداختن، الم شنگه ...
ک
معین
کپر
(کَ پَ) (اِ.) آلونگ، خانهای که از نی و حصیر ساخته باشند.
ک
معین
کوکتل پارتی
(~.) (اِمر.) مهمانی عصرانه همراه با پذیرایی به وسیلة مشروبات ا لکلی....
ک
معین
کوچک شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.)۱- کوتاه و تنگ شدن.۲- حقیر شدن.
ک
معین
کیارا
(کَ) (اِ.)۱- اندوه، ملالت.۲- خفه کردن، خفگی.
ک
معین
کژه
(کَ ژَ یا ژِ) (اِ.) = کژک. کجک:۱- قلاب عموماً (مخصوصاً قلاب قنارة قصاب...
ک
معین
کچل
(کَ چَ) (ص.)۱- بی مو، طاس.۲- کسی که سرش زخمهای چرکی دارد.
ک
معین
کپان
(کَ) (اِ.) نک قپان.
ک
معین
کوکتل مولوتف
(~. مُ لُ تُ) (اِ.) بطری پر شده از ترکیبات قابل اشتعال و منفجره، دارای...
«
‹
141
142
143
144
145
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها