جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کوچه
(چِ) (اِمصغ.) کوی، محل عبور و مرور. ؛ خود رابه ~ی علی چپ زدن کنایه ...
ک
معین
کیوی
(اِ.) درختچهای بالارونده از تیرهای نزدیک به تیرة گل سرخیان با گلهای...
ک
معین
کیمخت
(مُ) (اِ.) پوست کفل اسب و خر که آن را به نحوی خاص دباغت کنند، ساغری.
ک
معین
کیف کردن
(کِ. کَ دَ) (مص ل.) لذُت بردن.
ک
معین
کیبیده
(دَ یا دِ) (اِمف.)۱- به یکسو رفته، کناره گرفته.۲- از جایی به جایی شده....
ک
معین
کیوسک
(سْ) (اِ.) اتاقکی که هر سوی آن باز است، دکه، دکان کوچک.
ک
معین
کیماک
(اِ.) تنگ، نوار پهنی که بر بالای بار اسب و خر میبندند.
ک
معین
کیف
(~.) (اِ.)۱- شادی، مسرت.۲- خوشی، لذت عمیق.۳- خوش گذرانی، عیش. ؛ ~ کسی...
ک
معین
کیبیدن
(کِ بِ دَ) (مص ل.) از راه برگشتن، منحرف شدن، از جایی به جایی کشیدن.
ک
معین
کیوان
(کَ) (اِ.) سیارة زحل.
«
‹
142
143
144
145
146
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها