جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کامن
(مِ) (اِفا.) پنهان شونده، پوشیده شونده.
ک
معین
کالیدن
(دَ) (مص ل.)۱- آشفته شدن، ژولیده شدن.۲- گریختن.
ک
معین
کاچار
(اِ.) آلات و ادوات، اسباب خانه.
ک
معین
کاویانی درفش
(دَ رَ) (اِ.) درفش منسوب به کاوة آهنگر.
ک
معین
کاهی
۱ - (ص نسب.) منسوب به کاه.۲- ساخته شده از کاه.۳- به رنگ کاه (از مایه...
ک
معین
کانال
(اِ)۱ - ترعه، مجرای وسیع بین دو دریا که برای عبور کشتی ساخته میشود.۲...
ک
معین
کاملاً
(مِ لَ نْ) (ق.) به طور کامل، تماماً.
ک
معین
کالیبر
(بْ) (اِمر.) قطر دهانة لولة توپ یا تفنگ.
ک
معین
کاکو
(اِ.) برادر مادر، دایی.
ک
معین
کاچ
(اِ.) تارک سر، فرق سر. کاج و کاچک نیز گویند.
«
‹
27
28
29
30
31
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها