جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کالوشه
(ش)(اِ.)۱- دیگ، دیگ غذا.۲- نوعی آش.
ک
معین
کاکل
(کُ) (اِ.) موی سر، موی پیشانی.
ک
معین
کاپیتان
(اِ.)۱- سروان، فرمانده.۲- خلبان.۳- ناخدا.۴- رهبر یک تیم ورزشی، سر ی ...
ک
معین
کاوک
(وَ) (ص.) پوچ، میان خالی.
ک
معین
کاهل
(~.) (اِ.) شانه، کتف.
ک
معین
کان لم یکن
(کَ. لَ. یَ کُ) (ق مر.) لغو شده، بی اثر، مانند آن که اصلاً وجود نداشت...
ک
معین
کامران
(ص فا.) خوشگذران، عیاش.
ک
معین
کالوس
(ص.) نادان، ابله.
ک
معین
کاکتوس
(اِ.) گیاهی بومی آمریکا دارای ساقههای کلفت پرآب و برگهای به خار تبدی...
ک
معین
کاپیتالیسم
(اِ.)۱- سرمایه داری.۲- تفوق سرمایه داران در امور صنعتی.
«
‹
31
32
33
34
35
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها