جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کالیو
(لِ) (ص.) = کالیوه:۱- سرگشته، حیران.۲- ابله، احمق.
ک
معین
کاچه
(چِ) (اِ.)۱- چانه و زنخ.۲- خوشی، طرب. کچول هم گفته شده.
ک
معین
کاویزنه
(زَ نَ) (اِ.) آهنگی است از موسیقی قدیم.
ک
معین
کاو
(اِ.) (بازی پوکر) مقدار معینی پول که در هر دورة بازی توسط بازیکنان اع...
ک
معین
کانتینر
(نِ) (اِ.)۱- جعبة فلزی بزرگی با ابعاد استاندارد که کالا در آن قرار دا...
ک
معین
کامنولث
(مُ وِ) (اِمر.) مشترک المنافع ؛ مجموعة کشورهای مرکب از بریتانیا و مست...
ک
معین
کالیده
(دِ) (ص مف.) درهم شده، آشفته.
ک
معین
کتابت
(کِ بَ) (مص م.) نوشتن، نویسندگی.
ک
معین
کبکبه
(کَ کَ بَ) (اِ.)۱- جماعت مردم، گروه سواران و شتران.۲- عظمت و شوکت و ج...
ک
معین
کبل
(کَ بَ) (اِ.) کول، پوستینی که از پوست گوسفند درست کنند.
«
‹
33
34
35
36
37
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها