بایگانی‌های ک - صفحه ۳۸ از ۱۵۰

ک معین

(کُ) (اِ.) نوعی مار سمّی از تیرة کفچه ماران بومی افریقا و آسیا، مار ع...

ک معین

(یِ) (اِ.) جِ کاینه و کاین ؛ کُل هستی.

ک معین

(کِ رَ) (اِ.) کتاله، غداره، سلاح سردی مانند شمشیر با تیغة راست و پهن.

ک معین

(کَ رِ) (ص.) گناه بزرگ.

ک معین

(کَ) (ص.) نیلی، لاجوردی.

ک معین

(کَ بِ) (اِ.) گیاهی است از ردة دو لپه‌ای‌های جدا گلبرگ که سردستة تیره...

ک معین

(یِ) (اِفا.) موجود، موجود شونده.

ک معین

(کِ) ۱- (ص نسب.) منسوب به کتاب: کافر کتابی.۲- (اِ.) نوعی شیشة مخصوص مش...

ک معین

(کَ) (ص.) بزرگ. ج. کبراء.

ک معین

(~. نِ یا نَ) (اِمر.) = کبوترخان: اتاقک یا برجی که کبوتر در آن آشیانه ...

سایدبار