جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کبد
(کَ بَ) (اِ.) = کبید: مادهای که با آن لحیم کنند، لحام.
ک
معین
کاید
(یِ) (اِفا.) مکار، حیله گر.
ک
معین
کتابی
(کِ) ۱- (ص نسب.) منسوب به کتاب: کافر کتابی.۲- (اِ.) نوعی شیشة مخصوص مش...
ک
معین
کبیده
(کُ دَ یا دِ) (اِ.) آردی که گندم، برنج، نخود یا جو آن را بریان کرده با...
ک
معین
کبوترباز
(~.) (ص فا.)۱- کسی که به نگاه داری و پرورش کبوتران میپردازد.۲- کنایه ...
ک
معین
کبتر
(کَ تَ) (اِ.) کبوتر، کفتر.
ک
معین
کایت
(یْ) (اِ.) وسیلهای برای پرواز انفرادی به وسیلة بادبان یا بالهایی ب...
ک
معین
کتابچه
(کِ چِ) (اِ.)۱- دفترچه.۲- جزوه.۳- کتاب کوچک.
ک
معین
کبیتک
(کُ بَ تَ) (اِ.) آلتی که آسیا را بدان تیز کنند؛ آسیازنه.
ک
معین
کبوتر
(کَ تَ) (اِ.) پرندهای است حلال گوشت که دارای قدرت پرواز زیاد است و ان...
«
‹
39
40
41
42
43
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها