جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کدو
(کَ) (اِ.)۱- گیاهی است یکساله با ساقههای بلند خزنده و برگهای پهن و گ...
ک
معین
کحل
(کُ) (اِ.)۱- سنگ سرمه.۲- سرمة چشم.۳- هرچه در چشم کشند برای شفای چشم.
ک
معین
کج بین
(~.) (ص فا.)۱- آن که خطا بیند.۲- احول، لوچ، دوبین.
ک
معین
کتو
(کَ تَ) (اِ.) مرغ سنگ خواره.
ک
معین
کراشیده
(کَ دَ یا دِ) (ص مف.) آشفته و پریشان گردیده.
ک
معین
کذوب
(کَ) (ص.) دروغگو.
ک
معین
کده
(کَ دِ) (اِ.) پسوندی است که در آخر بعضی واژهها معنای جا و مکان میدهد...
ک
معین
کحال
(کَ حّ) (ص. اِ.)۱- سرمه کننده.۲- چشم پزشک.
ک
معین
کج بیل
(کَ) (اِمر.) بیل سر کج که با آن چیزی را از گودالی که حفر شود برآورند و...
ک
معین
کته
(کَ تِ) (اِ.)۱- دمپخت، برنج دمی.۲- صندوقخانه، پستو.
«
‹
42
43
44
45
46
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها