جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کرات
(کَ رّ) جِ کرت.۱- حملهها.۲- دفعات.
ک
معین
کدیر
(کَ دِ) (ص.) هر چیزی که تیرگی داشته باشد.
ک
معین
کدئین
(کُ دِ) (اِ.) یکی از آلکائیدهایی است که از تریاک به دست آورند و دارای...
ک
معین
کج رفتار
(~. رَ) (ص.) بدرفتار.
ک
معین
کتیر
(کَ تِ) (اِ.) شوره زار.
ک
معین
کراب
(کِ) (مص ل.) بار بستن بر ستور.
ک
معین
کدونیمه
(کَ مِ) (اِمر.) کوزه، کدویِ میان تهی خشک کرده که در آن شراب ریزند.
ک
معین
کد
(کَ دّ) (مص ل.) کوشش کردن، رنج بردن در کار.
ک
معین
کج دار مریز
(~. مَ) (ص.) (عا.) رفتار همراه با احتیاط و مدارا.
ک
معین
کتیبه
(کَ بِ) (اِ.)۱- دستهای از لشگر.۲- سنگ نبشته. ج. کتایب.
«
‹
46
47
48
49
50
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها