جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کدخدا
(کَ خُ) (ص مر.)۱- بزرگ ده، رییس.۲- مرد زن گرفته و عروسی کرده.
ک
معین
کج کلاه
(کَ. کُ) (ص مر.) کنایه از: مغرور، خودپسند.
ک
معین
کثرت
(کِ رَ) (مص ل.) بسیاری، فراوانی.
ک
معین
کتل
(کُ تَ) (اِ.) = کوتل:۱- اسب یدک، اسب جنیبت.۲- تل و پشتة بلند خاک.
ک
معین
کرار
(کَ رّ) (ص.) بسیار حمله کننده.
ک
معین
کدیه
(کُ یِ) (اِمص.)۱- سختی روزگار.۲- گدایی.
ک
معین
کدبانو
(کَ) (ص مر.) بانوی منزل، زن خانه دار.
ک
معین
کج پلاس
(~. پَ) (ص مر.) بدمعامله، مفسد.
ک
معین
کثافت
(کَ یا کِ فَ) (مص ل.) پلیدی، آلودگی.
ک
معین
کتف
(کِ) (اِ.) شانه، دوش، استخوان شانه. ج. اکتاف.
«
‹
48
49
50
51
52
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها