جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کروبیان
(کَ یّ) (اِ.) کروبی. فرشتگان مقرب درگاه.
ک
معین
کرمک
(کِ مَ) (اِمصغ.)۱- نوعی سوپاپ لاستیک دوچرخه که در موقع باد زدن به طور ...
ک
معین
کروی
(کُ رَ) (ص.) منسوب به کره، هر چیز گرد و کره مانند.
ک
معین
کروبی
(کَ یّ) (اِ.) فرشتة مقرب درگاه. ج. کروبیون.
ک
معین
کرمو
(کِ) (ص مر.) (عا.) کرم دار، کرم خورده.
ک
معین
کروکی
(کُ) (اِ.) نقشهای که موقعیت محلی را نشان دهد.
ک
معین
کروب
(کُ) جِ کرب.
ک
معین
کرمند
(کَ مَ) (ص مر.) شتابکار، تند، تیز.
ک
معین
کروکودیل
(کِ) (اِ.) تمساح.
ک
معین
کرو
(کَ) (اِ.) = کره. کری: پردة سفیدی که عنکبوت سازد و در آن تخم کند و بچ...
«
‹
59
60
61
62
63
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها