جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کسمه
(کَ مِ) (اِ.) زلف، زلف پرپیچ و خم بالای پیشانی.
ک
معین
کسان
(کَ) (اِ.) دیگران.
ک
معین
کریون
(کَ) (اِ.) قنطوریون، دارویی است تلخ، مفید برای زهر گزندگان.
ک
معین
کرکی
(کُ) (اِ.) کلنگ، درنا.
ک
معین
کرچ
(کُ یا کَ رَ) (اِ.) قاچ، یک قاچ از خربزه یا هندوانه.
ک
معین
کش دادن
(کِ. دَ) (مص م.) (عا.) طول دادن، طولانی کردن.
ک
معین
کسلان
(کَ) (ص.) سست، کاهل.
ک
معین
کسالت
(کَ لَ) (مص ل.) سستی، بیماری، رنجوری.
ک
معین
کریه
(کَ هْ) (ص.) ناپسند، زشت.
ک
معین
کرکند
(کَ کَ)(اِ.)سنگی است سرخ رنگ شبیه یاقوت.
«
‹
62
63
64
65
66
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها